بدون عنوان
چند رو زقبل مامان بزرگم رفته بود حموم از حموم که اومد بیرون داشت لباس میپوشید شکیبا بهش گفت مادر چرا شما از اینا نداری؟(منظورش سوتین بود) مامان بزرگم بهش گفت من دیگه پیر شدم از اینا ندارم شکیبایی بهش میگه یه صورتی بخر مثل خاله مریم با هم دیگه ست کنین
نویسنده :
مامان مری
17:06