شکیبا جونیشکیبا جونی، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

شکیبا نفس من و بابایی

بدون عنوان

از امروز میخام توی وبلاگ شکیبا کارای شیرینی و دسرم رو هم بذارم اولین دسر دسر چرخشی هست که عزیز دل منه ...
26 دی 1394

بدون عنوان

بعداز ظهر که میشه شکیبا شروع میکنه به غر زدن چند روز قبل خیلی غر میزد تی وی داشت چند تا مرد عرب رو نشون میداد مثلا خاستم حواسش رو پرت کنم بهش گفتم وای شکیبا این آقاها چرا دامن و روسری پوشیدن؟ میگه : مامان دان اینا که ایرانی نیستن اینا عربن ولی خارجی نیستن لباساشون با ما فرق داره   ...
14 آذر 1392

بدون عنوان

جمعه رفته بودیم مهمونی خونه مادر شب هم رفتیم خونه خاندایی شکیبا هم نه ناهار درست خورد نه شام آخر شب باهاش قهر کیدم که چرا امروز اصلا غذا نخوردی؟ میگه خب مامان جان من چیکا کنم که فقط غذاهای مامانمو دوس دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ /
7 مهر 1392

بدون عنوان

شکیبای مامان این روزا خیلی بهونه گیر و بداخلاقی از همه بدتر غذا خوردنته صبونه رو با کلی ناز و ادا و تهدید میخوری اونم چی کره با خیار حتی یه روز شکلات صبونه رو با خیار و مربای آلبالو خوردی وای که اینقدر شکلات میخوری که خدا میدونه ناهار فقط ته دیگ یا اگه گوشت قلقلی باشه میخوری شیر فقط شیر توت فرنگی پنیر به هیچ عنوان نمیخوری یعنی از کوچولوییهات نمیخوردی نارنگی رو خیلی زیاد دوست داری بستنی هایپیرال رو خیلی دوست داری هر وقت داری با خودت بازی میکنی بهت میگم برام غذا میپزی؟ میگی آره برات الویه درس میکنم ولی خودت لب به الویه نمیزنی عاشق مغزها هستی مخصوصا مغز بادوم زمینی وپسته من خودم به هیچ وجه بر...
7 مهر 1392