عادتهای شکیبا2
عزیز دل مامانی بیرون رفتنش کلی پروسه داره بهش میگم شکیبا جونی بریم خونه مامان جون ؟ میگه من نمیام بهش میگم باشه پس من میرم تو تنها باش میگه من که تنها نیستم دیدیل هست نیما هست گاوم هست ببعی هست لباس میپوشم جلوی در که میخوام بیام بیرون میگه منم میادم هر لباسی میخوام بپوشم میگه اینکه لباس بیرون نیست اینا لیاسه یاحتیه (راحتیه) بعد کلی پاتیناژ رفتن رو مخم بالاخره به یه لباس رضایت میده بعد شروع میکنه مامانی اجازه میدی دیدیل رو با خودم بییایم بهش میگم نه عزیزم میگه خوب تنهایه میتسه گییه میکنه بهش میگم بذارش پیش بقیه عروسکات نمیترسه کلی بهانه میگیری منم مجبور میشم برم بیرون بگم نمیخوای بیای بعد میادبیرون همیشه تنگ ترین کفش...
نویسنده :
مامان مری
8:41