بدون عنوان
اینا دسته گلای جدیده شکیبا جونیه کیک داغ رو گذاشته بودم بالای کابینت رفته همین ط.ری داغ از وسطش کنده این یکی هم که داشته واسه عروسکش لب لو میزده ولی با لاک خیلی هم خوشحال بود که عروسکش خوشگل شده مخصوصا لباسش ...
نویسنده :
مامان مری
19:03
بدون عنوان
آقا تو رو خدا یکی بیاد به من کمک کنه این دخملی من به هیچ زبونی نمیفهمه که روزه چیه؟ هی میاد زور چپون میخاد بهم خوراکی بده بهش میگم عزیزم من روزه ام نمیتونم چیزی بخورم با یه قیافه حق به جانب میگه : چه یبطی داره که روزه ای؟ اگه نخوری گسنت میشه دل پیته هم میگیری ببین من دارم میخورم دلم چاق بشه کلی هم دیروز سر افطاری با هم کل کل کردیم هی میگفت پس کوش افطاری؟ این که صبونه ست ...
نویسنده :
مامان مری
18:58
بدون عنوان
بدون عنوان
با خاله منصوره رفته بودیم تره بار فروشی من داشتم پیاز میخریدم دیدم شکیبایی دو تا پیاز قرمز از تو پیازا آورده میگه مامانی اینا رو آوردم برو بده به مامان دون که پاش خوب بشه جریان از این قراره که مامانم یه تیکه از کف پاش خیلی سفت شده چند بار دکتر رفته و هیچ نتیجه ای نگرفته تا اینکه رفته از این دکترای طب سنتی بهش گفته پیاز سفید و پیاز قرمز رو رنده کن ببند کف پات تا خوب شی هرجایی گشتیم قرمزشو پیدا نکردیم ولی گل دخمل من پیدا کرد قربونش بره مامانش
نویسنده :
مامان مری
18:30
بدون عنوان
ا مروز با خاله منصوره میخاستیم بریم خرید ده دقیقه ای توی حیاط شکیبا با نی نی طبقه پایینی بازی کرد و خسته که شده برگشته بهم میگه مامان جان من خسته شدم از این زندگی بهش میگم چرا؟ میگه آخه این چه حیاطیه ما داریم نه درختاش میوه داره نه یه مبلی داره تو حیاط من بشینم خسته نشم ...
نویسنده :
مامان مری
18:25
بدون عنوان
شکیبای من خیلی به موسیقی علاقه داره همیشه با خودش ترانه میخونه با خواهرم رفته بودیم بیرون شکیبا داشت با خودش یه ترانه من درآوردی میخوند مریم بهش میگه چی میخونی خاله؟ میگه من نمیخونم که این آهنگ موبایلمه اگه میخای برات بلوتوث کنم
نویسنده :
مامان مری
18:22