بدون عنوان
امروز با خاله منصوره میخاستیم بریم خرید ده دقیقه ای توی حیاط شکیبا با نی نی طبقه پایینی بازی کرد و
خسته که شده برگشته بهم میگه
مامان جان من خسته شدم از این زندگی
بهش میگم چرا؟
میگه آخه این چه حیاطیه ما داریم نه درختاش میوه داره نه یه مبلی داره تو حیاط من بشینم خسته نشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی