بدون عنوان
هر روز شکیبا جونی رو به بهانه خونه مامان جون بیدارش میکنم هنوز چشاشو باز نکرده میپرسه الان کجا میخایم بریم؟
بهش میگم خونه مامان جون زود بلند میشه سر جاش میشینه
ولی امان از موقعی که میخایم برگردیم اینقد گریه میکنه که من خونه مون رو دوست ندارم همین جا باشیم ولی من هیچ وقت زیر بار نمیرم به هر جون کندنی هست میارمش خونه
دخمل مامانی میگه: میشه یه خونه مثل مامان جونشون بخریم که حیاط داشته باشه و بزرگ باشه
به مامان جونش هم پیشنهاد داده که بیاین خونه هامون رو با هم عوض کنیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی