بدون عنوان
امشب بابایی شکیبا با عمو محمدش رفته بودن بدمینتون بازی کنن
بماند که شکیبا خانوم کلی گریه کرد که چرا باباییم رفته منو نبرده؟
همین که بابابییش اومد رفته بهش میگه:
سلام بابایی جونم ورزش چطور بود؟
بابایی: خوب بود دخترم
شکیبا: موافقی یه دلستر بزنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی